سفارش تبلیغ
صبا ویژن
صفحه اصلی پیام‌رسان پارسی بلاگ پست الکترونیک درباره اوقات شرعی

87/1/18
9:12 ع

109 ــ فرشته

 

ــ خبری نبود ازت، کجا رفته بودی؟
ــ رفتم خونه؛ بجنورد
ــ خب بعدش کجا رفتی؟
ــ بازم خونه؛ بجنورد
ــ مسافرت نرفتی؟
ــ چرا دیگه مسافرت رفتم همون خونه؛ بجنورد
ــ
ــ بابا من تعطیلات رو همیشه میرم خونه؛ بجنورد
ــ فهمیدم اینو، میگم رفتی بجنورد با خونواده مسافرت نرفتی؟
ــ نه ما خونه بودیم، خواهر برادرم اومدن اونجا مسافرت
ــ کجا؟
ــ خونه ی ما دیگه؛ بجنورد
ــ

 

ــ ما می تونیم بیشتر آشنا شیم با هم؟
ــ فکر کنم الان داریم همین کارو می کنیم
ــ پس من اگه شماره مو بدم، تماس می گیری باهام؟
ــ بستگی داره
ــ به چی؟
ــ به شماره موبایلت
ــ صفر نهصد و فلان، دویست و پنجاه و هفت ...
ــ می دونی چیه؟ تو بچه فوق العاده خوبی هستی و من عمیقاً بهت علاقه دارم اما متاسفاته شماره ات روند نیست
ــ اوکی، بای!
ــ بای!


  

87/1/7
12:14 ص

108- صبا


 ای مهربان من ،
من دوست دارمت ،
چون سبزه های دشت
چون برگ سبز رنگ درختان نارون..

  فرشته ی نارنینم ! تولدت مبارک ! 

 

این سومین باره که اینجا تبریک می گم تولد قشنگتو .. این یعنی 3 سال گذشت!
 چن دفعه ی دیگه این اتفاق می افته ؟!


  

86/12/15
11:40 ع

107- صبا

من هر چقذه می خوام بابامو قانع کنم که بابا جان من خرید عینک هم جزء خریدای عید حساب می شه (  ) زیر بار نمی ره که این آقا!
شما یه چیزی بهش بگین آخه !!


  

86/12/11
4:0 ع

106 را بنوشتم من که کماکان نامم صباست.

-         دِ انقد با من لجبازی نکن بچه  ..  می دم نمکی ببرتت ها !

-         خب بده !

-         ؟!!!!!

-         یالا ! ..  یالا منو بده نمکی ببره  .. یالا منو بده نمکی ببرههههههههههه .. منو بده نمکیییییییییییییی ... !!!


  

86/11/30
12:17 ص

105 را بنوشتم من که نامم همچنان صباست ! 

محمود آقا شلخته               می رفت به پای تخته
طفلکی دستپاچه شد          آخ که ندیدی چه شد
از جای خود که پاشد            یک دفعه کله پا شد
کیفش جلوتر افتاد               این ور و اون ور افتاد
دفتر پاره پاره                      کتاب بدقواره
مداد نوک شکسته             کیف بدون دسته
پخش و پراکنده شد            کلاس پر از خنده شد

 1 : قطعه ادبی فوق از شاهکارهای هنری و اشعار مورد ملاقه! من در دوران کودکی بود!
2 : من تقریبا همه شعرهای بچگیامو یادمه همچنان.
3 : اگه خواستی کامنت بذاری پیشنهادم اینه که یه شعر از بچگیات بینویسی .. ببینم کدومتون حافظه اش از من بیترتره!  

 


  

86/11/21
7:42 ع

104 را بنوشتم من که نامم صباست !!

 دستشویی .
اون موقع ها که کوشمولو بودم من ( قد نخودو اینا ) یادمه هنوز که یه شب خواب دستشویی دیدم .. صبش تشکم تو حیاط رو بند رخت آفتاب می خورد   ..   دیشب تو خواب گیر داده بود مامانم که برو کفشاتو بشور تو دستشویی!!  .. عمرا زیر بار نرفتم من ولی که

 مسنجر.
خلوت کردم لیست مسنجرمو حسابی .. حاصل سال ها زحمتو!! ریختم دور   .. خیلیا رو ریختم دور .. از تو مسنجرم .. از تو زندگیم 

  قبض تلفن .
تا یه هفته بعد از نزول این بلای آسمانی ، عزم راسخی دارم مبنی بر اینکه کم کنم میزان استفاده رو    .. نمی شه ولی که   .. ای تف به ذات این مخابرات که آبرو نذاشته واسه من پیش کوچیک و بزرگ

  تعطیلات بین ترم.
ما دوس داریم بشینیم .. همه اش کارتون ببینیم

 


  

86/11/7
1:9 ص

103 ــ فرشته

کتونی هامو خیلی دوست دارم. روز اولی که پوشیدمشون از دانشکده تا پارک ساعی رو پیاده رفتم. اما الان دیگه خیلی کهنه شدن، باید به فکر یه جفت کتونی نو باشم. کجارو فتح کنم ایندفه؟


  

86/11/2
12:46 ع


102 ــ فرشته

آدمی که راه و چاه زندگی شو بلد نباشه دیگران از هر راهی وارد میشن تا اونو هولش بدن تو چاه.
راستی! من فکر می کنم پیدا کردن چاه به مراتب سخت تر از یافتن راه باشه؛ نظر شما چیه؟


  

86/10/24
12:23 ع


101 ــ فرشته

... می خوام کنارت بمونم برای همیشه. کاری به گذشته و شرایطت ندارم، من تو رو به خاطر خود خودت دوست دارم ...
اینارو یادت میاد؟ بعید می دونم خاطرت باشه.

پ.ن: خداییش خیلی وزوز کردی در ِ گوشم !!


  

86/10/23
1:9 ص

100- صبا

 تا صد نشه بازی نشه

 


  

ترجمه از وردپرس به پارسی بلاگ توسط تیم پارسی بلاگ